عرفان

هرکه خود را شناخت به عجز ، او را شناخت به قدرت
و هر که خود را شناخت به خطا ، او را شناخت به عطا .
( جنید بغدادی )

سمیرم ، فلسطین

درگذشت تعدادی از هموطنان دوست داشتنی در سمیرم بخاطر مخالفت با ادغام چند روستا ، خبر بسیار مهمی بود که چون همیشه در اخبار رسمی کشور بازتاب زیادی نداشت ... اینکه اهالی سمیرم چگونه اعتراض کردند و نیروی انتظامی چگونه برخورد کرده ، بر ما پوشیده است ... قضاوت با وجدانهای بیدار .. ولی نکته اینجاست که اگر این چند نفر در روستائی از فلسطین اشغالی جان خود را از دست میدادند ، به همین شکل از آنان یاد میشد ؟
من فکر میکنم که در ابتدا فلسطینیان شهدائی گرانقدر لقب میگرفتند که جان عزیز خود را برای دفاع از سرزمین مادری نثار کردند و در ادامه تمام اسرائیلیان از آغاز خلقت بنی آدم تا کنون خونخوار و سفاک و ددمنش و جانی و آدمکش و .... نام میگرفتند . شما چه نظری دارید ؟ آیا برای آب و خاک و آبادی و روستای خود مبارزه کردن فقط برای فلسطینیان امری پسندیده است ؟ مقایسه پوشش خبری این حادثه را با حوادث مشابه آن در سرزمین فلسطین اشغالی به شما خوانندگان گرامی واگذار میکنم ...

Hands free & hands three !!

تو مسیر برگشت به خونه یک موتورسوار دیدم که داشت با تلفن همراه حرف میزد ... با Hands free !! اما چه جوری ؟؟ صبر کنید تا بگم .. با یک دست گوشی رو تو گوشش نگه داشته بود و با دسته دیگه میکروفن رو جلوی دهنش گرفته بود و داد میزد !! با پای راستش هم سیم بلند Hands free رو گرفته بود تا نره لای پره های موتور !!بیچاره چه زجری میکشید ، خدا میدونه ...هی چپ و راست خم میشد تا گوشی و میکروفن رو نگه داره و شانس آورده بود که کنار خیابون نگه داشته بود وگرنه ....... پیش خودم گفتم : اگه این تکنولوژی اختراع نمیشد ، این بنده خدا راحت تر نبود ؟!! نه شما بگید این تکنولوژی Hands free بود اسمش یا hands three !!

استعفا ، انتخابی بزرگ

به شخصی که توی یک جایی بد حرف زده بود ، گفتند : چرا اینجوری حرف زدی ؟ گفت : بلد نبودم ! گفتند : حرف زدن بلد نبودی ، حرف نزدن هم بلد نبودی !!؟ خوب یادم هست زمانی که به خاتمی رای میدادم ، پر رنگ تر از تمام دلایل ، استعفای او در زمان وزارت ارشاد بود . میگفتند : چون نگذاشتند کار کنه ، خودش استعفا داده ! خاتمی خوب میداند که آن استعفا چقدر ارزش او را در میان مردم ، بویژه فرهیختگان و دانشگاهیان بالا برد ! اکنون چه اتفاقی افتاده که ایشان ماندن به هر قیمتی را بر استعفا ترجیح میدهند ؟؟؟ آیا در زمان وزارت ، شرایط کار کردن بدتر از حالا بود ؟ یا اتفاق دیگری افتاده ؟ شاید مزه قدرت ، آنهم قدرت دوم یک کشور بودن ؟؟( آیا به نظر شما خاتمی نفر دوم کشور است ؟؟!!!) شاید احساس شیرین از کف زدن فوجی از مردم در سخنرانیها !! شاید دورخیز برای دبیرکلی سازمان ملل !! و شاید ... شاید تمام اینها اشتباه من باشد که امید بخشش دارم ! یک پرسش دیگر : آیا پذیرش استعفای یک وزیر کابینه ( دکتر معین ) شهامت زیادی میخواهد ؟؟ من میگویم اگر آن زمان استعفای خاتمی پذیرفته نمیشد ، امروز محبوبیت او به این میزان ( به کدام میزان ؟!! ) نبود ..!! بهر حال استعفا ، انتخابی بزرگ است و شهامت میخواهد ... دو صد گفته چون نیم کردار نیست ...

شاه بیت

سبک مغزان به شور آیند از هر حرف بی مغزی
به جنبش آورد اندک نسیمی نی ستانی را


جوان گردد کهنسال از وصال نازک اندامان
کشد در بر چو ناوک را کمان بر خویش می بالد


چو در رویت بخندد گل ، مشو در دامش ای بلبل
که بر گل اعتمادی نیست گر حسن جهان دارد


دستم نمی رسد به سر زلفت ای دریغ
طالع نگر که پنجه من کم ز شانه ای است


هر جا که دری هست ببندند به شب
الا در دوست که به شب باز کنند


جسم سخت

سرانجام چشم ما به جمال گزارش کمیته تحقیق آقای رئیس جمهور روشن شد و دانستیم که در این سرزمین حساب و کتابی در کار است و میتوان ساعت به ساعت از مراحل بازجوئی یک متهم خبر دار شد !! این یک پیشرفت است که حتی بیست دقیقه از وقت یک متهم نیز برای ما ارزشمند شده است !! وقتی این گزارش را میشنیدم ، دلم برای حیوونی گوینده خبر سوخت که ناچار به خواندن کشف بزرگی شده بود . در آخر این گزارش ، محققین اصرار داشتند که بگویند خانم کاظمی از روز سوم بازداشت به بعد مرده شده و از همان روز اول نیز غذا نخورده و فقط آب خورده ( یا شاید هم به بنده خدا آب دادن قبل اینکه بخوان سرش رو زیر آب کنن )‍‍ !! این یک دلیل ، چون قوای بدنی او در نتیجه نخوردن غذا تحلیل رفته بوده ، طاقت کتک نیاورده و مرده .. اگر غذا میخورد شاید سرش به جسم سخت نمیخورد ‍یا جسم سخت کمونه میکرد و به سرش اصابت نمیکرد !!. چند روز بعد ممکنه کشف تازه ای انجام بشه و بگن چون غذا نخورده ، فشارش اومده پائین ، سرش گیج رفته ، جلوی قاضی مرتضوی خورده زمین و سرش هم سنگین شده و خورده به جسم سخت !! تازه غذا که نخورده هیچ ، جواب سربالا هم میداده ، در تمام بازجوئیها از جواب دادن طفره رفته و جوابهای نامربوط داده .. آخه یکی نیست بگه : از کجا معلوم سوالهای شما مربوط بوده . که توقع داشتید جواب مربوط هم بشنوید  . فقط میخوام یک نکته بگم که در اینجا حقوق بشر کاملا رعایت میشه ! به نظر شما بازجوها بشر نیستند ؟ خوب دیگه ! پس باید از حقوق اونها هم دفاع کرد !

بهای آزادی

راستی امروز ۱۸ تیره ؟؟؟ انگار نه انگار !!!!!!! چرا هیچکس چیزی نمی نویسه ؟؟؟ هائی ، هوئی ،‌دادی ، بیدادی ، ... جوری شده که حتی اگه هیچکس ندونه تو کی هستی و فقط یک نفر - شاید اونهم از نزدیکترین کسانت - بدونه ، میگی : نکنه همون بره منو لو بده ؟؟ با اینکه هیچکاری هم نکردی ها ، ولی میترسی .... هیچی نمی نویسی ... حالا خوبه تو کامپیوتر ، دستخط  قابل تشخیص نیست !! ولی باز هم میترسی ... از اینتر نت هم وحشت داری ... میگی بذار بریم بخونیم ببینیم دیگران چی نوشتن !! من آنم که رستم بود پهلوان ! 
 وقتی میبینی نماینده دانشجویان در یک کنفرانس خبری به خاتمی و هاشمی شاهرودی پیشنهاد  استعفا داده  ! حال میکنی ... میگی دمش گرم . عجب مایه ای ! داشته ... وقتی از طرف دانشجویان دانشگاه سهند تبریز پیامی سراسر شجاعت میخونی ، میگی حتما تو تبریز بگیر بگیر نیست که اینا تونستن اینجوری بنویسن !! ولی بخدا قسم ، همیشه بهای آزادی از همه طلبیده نمیشه ... قابلیت میخواد مثل همه کارهای دیگه ... همیشه باید یک سری آدمهای ناب ، فدا بشن تا جا برای آدمهای  ناباب باز بشه !
       سر فدای قدم نادره مردانی باد         که کم و بیش نگردند به هر بیش و کمی