خمیازه تعطیل تا یک‌سال!

سلام، سال نو مبارک!..

 ۸۶۰۰۰ درود و سلام و تبریک و ۸۶۰۰۰ جایزه‌های رنگ و وارنگ دیگر  در آغاز بهار سال یک‌هزار و سیصد و هشتاد و شش خورشیدی برای ایران و ایرانی در هرکجای این دنیای پهناور...

از اینکه بعد از ۴۰ روز دوباره می‌نویسم خوشحالم و از اینکه تا چند روز دیگه وارد ۴۰ سالگی می‌شم باز هم خوشحالم!. احساس عجیبی داره رسیدن به چل‌چلی!. دوست طنازی به من می‌گفت:

« پیغمبر خدا ۴۰ ساله بود که یک امّت رو رهبری می‌کرد‌، تو کجای کاری؟.»

هیچ جوابی نداشتم اما به‌هرحال فکر می‌کنم رفتارم نسبت به همین چندوقت پیش خیلی تغییر کرده و دیگه روم نمی‌شه یه‌سری از کارهای گذشته رو انجام بدم.!

علم و فضلی که به چل‌سال دلم جمع‌آورد          ترسم آن نرگس مستانه به‌یغما ببرد

بگذریم، ... نمی‌دونم برای این مدت کم‌کاری چه اسمی انتخاب کنم؟:

بی‌حوصله‌گی،    افسردگی،    خستگی،    ، شکنندگی ( البته این یکی مربوط به من نمی‌شه و با تخمه‌ژاپنی و آجیل و پسته رابطه مستقیم داره!.)

ماهواره‌زدگی و شوهای رنگی ترکیه‌ای و علی‌الخصوص ابرام تاتلی‌سس،    خواب‌زدگی و خمیازه‌های وقت و بی‌وقت،   بی‌انگیزه بودن، ویروسی بودن رایانه در منزل و ...

هر چی که بود تموم شد!. کامپیوترم درست شد و بعد از ۲۵ روز تعطیلی سال نو و استراحت و خواب شبانه‌روزی اومدم اداره و ناچارم که دوباره پشت میز کارم بنشینم و برای خالی نبودن عریضه مجبورم کامپیوتر روی میزم رو یه‌جورائی روشن نگه دارم و مشغول باشم!. واسه اون ۲۵ دقیقه کار مفید ایرانی!. حتی این خواب و استراحت ۲۵ روزه اون‌قدر فجیع بود، لحاف و تشک اون‌قدر چسبندگی داشت و آجیل و تخمه‌ژاپنی به‌قدری وسوسه‌انگیز بود که با نهایت شرمندگی هیچ‌کاری برای پایان‌نامه و درس و مکتب نتونستم انجام بدم.!

دیگه تنبلی کافیه. باید ازنو شروع کرد..

فصل بهار و آغاز یک‌سال کار و کار و کار مبارک باد...

خواب تموم شد، خمیازه تعطیل تا یک‌سال....

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم