دو پیشنهاد

                                              --  گرگ بالان دیده --
 ۱ ) ترکیب گرگ باران دیده که کاربرد دارد به نظر می رسد اشتباه است ! زیرا ابتدا ، گرگ حیوانی است وحشی و بیابانی و به همین سبب کمتر گرگی را می توان یافت که در زندگی باران ندیده باشد ، بنابراین باران دیدن صفتی نیست که آنرا بتوان به گرگی بخشید و دیگر گرگها را از آن مستثنی نمود ، دوم اینکه ، باران دیدن امتیازی برای یک گرگ نیست و تجربه ای به او نمی آموزد .اما کلمه ای نزدیک به نام بالان وجود دارد که در برهان قاطع  چنین معنی شده است  " بالان : تله ، که بدان جانوران گیرند . "  گرگی که یک بار در تله افتاده و ار آن جسته باشد ، کارآزموده و سرد و گرم چشیده شده است و می توان شخص زیرک و دنیا دیده را بدان تشبیه نمود ، چون امتیازی نسبت به دیگران دارد .
                            -- هر سخن جائی و هر نقطه مکانی دارد  -- 
 ۲  ) هر سخن جائی و هر نکته مکانی دارد ، اشتباه است و بجای نکته اگر نقطه بگوئیم بهتر است ، زیرا نکته همان سخن است و هر دو کلمه در معنی نزدیک و برابر هستند و بجای یکدیگر بکار می روند ، ولی نقطه چیزی است که اگر در جایگاه مناسب خود بکار گرفته نشود اشتباه بزرگ در خواندن بوجود می آید و بایستی در جای خود و به اندازه بکار رود .  

رکورد !!!

گزارشگر داشت میگفت : علی دائی رکورد پله را پشت سر گذاشته و فقط چند قدم به رکورد فرانتس پوشکاش افسانه ای باقی مانده !!! پیش خودم گفتم : علی دائی>= پله !!!
دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه ........... هر دو جانسوزند اما این کجا و آن کجا !
هم علی دائی و هم سلطان پله ............... دو رکورد دارند ، اما این کجا و آن کجا !!!
امروز دیدم روزنامه ایران از قول علی دائی نوشته : نارنجک را برای من پرتاب کردند تا من نتوانم رکورد بزنم!
ظریفی هم میگفت : نارنجک که سهله ، اگه به علی دائی موشک کروز هم بزنند ، باز هم او رکوردها را جابجا خواهد کرد ! حالا می بینی !!
شما چه نظری دارید ؟ آیا رکورد زدن ، هدف را ( بخوانید علی دائی را ! ) توجیه می کند ؟ !!!

اولین نوشته ای که براش پول گرفتم !!!

" تقدیر نامه "
آوازه تلاش انسانهای بزرگ از قاف تا قاف پیچیده و نسیم لطف و مهربانی خداوند ، همیشه
بر آنان وزیدن گرفته است . انسانی که کار و تلاش فراوان انجام می دهد ، همیشه
انسان بزرگی است و بر ماست که این تلاش صادقانه و بی ریا را گرامی بداریم .
به همین منظور می خواهیم از زحمات خداپسندانه شما سپاسگزاری نموده و
این لوح تقدیر را به پاس تلاش روزافزونتان پیشکش نمائیم . به این امید که توانسته باشیم
پاسخی اندک به کوشش فراوان شما داده باشیم . در پرتو نور خداوند بی همتا ، سرافراز و پیروز باشید ...انشاالله ...
باورتون میشه برای نوشتن متن این " تقدیر نامه " به من پول دادند ...!!!
متن پیشین سر تا سر کلمات قلمبه سلمبه عربی بود که من اونو به این شکل تغییر دادم !
اگر شما هم نظری یا پیشنهادی دارید بنویسید ، پول را با هم تقسیم می کنیم !!!!
البته اگه چیزی ازش مونده بود !!!!!!

کاریکلماتور

پشت سر شیمیدانی که به سفر میرفت ، به جای آب ، اسید پاشیدند !
برف پیری را عزرائیل پارو میکند !
موش ، مثل سگ از گربه می ترسد !
آنقدر آه سرد کشید تا دهانش برفک زد !
اگر نقاشی ام خوب بود ، از دنیا دست می کشیدم !

خبری از دوست

در روزگار پیری مولانا ، شمس تبریزی برای بار دوم ناپدید شد . تمام شهر را به جستجوی او پرداختند ولی سودی نداشت . در مجلس درس مولانا ، افرادی می آمدند و با هدف فریب دادن وی با آب و تاب فراوان پیدا شدن شمس را بشارت می دادند و می گفتند : ما خود او را در فلان مکان در شهر دیده ایم ! مولانا نیز با با شادی تمام آنها را در آغوش گرفته و سپس جامه و قبای خود را به رسم مژدگانی به آنان می بخشید . پس از مدتی ، چند تن از نزدیکان وی با دیدن این صحنه ها ناراحت شده و به گمان اینکه این افراد با دروغگوئی مولانا را بازیچه دست قرار داده و مسخره میکنند ، با لحنی ملایم و صمیمی به او گفتند : چرا حرف این دغل بازان را باور می کنی و فریب اینان را میخوری ؟ اینها دروغ می گویند .... مولانا با لبخندی بر لب در جواب آنها میگفت : شما مگر مرا نمی شناسید ؟ من اگر می دانستم که اینها راست می گویند که  جانم را نثار آنان میکردم !!
مده ای رفیق پندم ، که به کار در نبندم                   تو میان ما ندانی که چه میرود نهانی
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم                   خبرش بگو که جانم بدهم به مژدگانی 
رابطه شمس و مولانا همیشه برای من اسرار آمیز و پیچیده جلوه میکند .......
شما چه نظری دارید ؟

قاضی

همه کس را دندان به ترشی کند شود ، مگر قاضیان را که به شیرینی !
قاضی چو به رشوت بخورد ۵ خیار ... ... ... ثابت کند از بهر تو ۱۰ خربزه زار !


( گلستان سعدی )

قرار

: چرا اینقدر بیقراری ؟
: آخه امروز قرار دارم .
: من میگم قرار نداری تو میگی قرار دارم !
: یعنی امروز قراره که همدیگر رو ببینیم .
: اگه سر قرار نیاد ؟
: حتما میآد . آخه قراره ...
: قراره چه اتفاقی بیفته ؟
: قراره یک قول و قرارهائی با هم بگذاریم .
: چه قول و قرارهائی ؟
: قول بدیم که قرارهامون یادمون نره !