جسم سخت

سرانجام چشم ما به جمال گزارش کمیته تحقیق آقای رئیس جمهور روشن شد و دانستیم که در این سرزمین حساب و کتابی در کار است و میتوان ساعت به ساعت از مراحل بازجوئی یک متهم خبر دار شد !! این یک پیشرفت است که حتی بیست دقیقه از وقت یک متهم نیز برای ما ارزشمند شده است !! وقتی این گزارش را میشنیدم ، دلم برای حیوونی گوینده خبر سوخت که ناچار به خواندن کشف بزرگی شده بود . در آخر این گزارش ، محققین اصرار داشتند که بگویند خانم کاظمی از روز سوم بازداشت به بعد مرده شده و از همان روز اول نیز غذا نخورده و فقط آب خورده ( یا شاید هم به بنده خدا آب دادن قبل اینکه بخوان سرش رو زیر آب کنن )‍‍ !! این یک دلیل ، چون قوای بدنی او در نتیجه نخوردن غذا تحلیل رفته بوده ، طاقت کتک نیاورده و مرده .. اگر غذا میخورد شاید سرش به جسم سخت نمیخورد ‍یا جسم سخت کمونه میکرد و به سرش اصابت نمیکرد !!. چند روز بعد ممکنه کشف تازه ای انجام بشه و بگن چون غذا نخورده ، فشارش اومده پائین ، سرش گیج رفته ، جلوی قاضی مرتضوی خورده زمین و سرش هم سنگین شده و خورده به جسم سخت !! تازه غذا که نخورده هیچ ، جواب سربالا هم میداده ، در تمام بازجوئیها از جواب دادن طفره رفته و جوابهای نامربوط داده .. آخه یکی نیست بگه : از کجا معلوم سوالهای شما مربوط بوده . که توقع داشتید جواب مربوط هم بشنوید  . فقط میخوام یک نکته بگم که در اینجا حقوق بشر کاملا رعایت میشه ! به نظر شما بازجوها بشر نیستند ؟ خوب دیگه ! پس باید از حقوق اونها هم دفاع کرد !

بهای آزادی

راستی امروز ۱۸ تیره ؟؟؟ انگار نه انگار !!!!!!! چرا هیچکس چیزی نمی نویسه ؟؟؟ هائی ، هوئی ،‌دادی ، بیدادی ، ... جوری شده که حتی اگه هیچکس ندونه تو کی هستی و فقط یک نفر - شاید اونهم از نزدیکترین کسانت - بدونه ، میگی : نکنه همون بره منو لو بده ؟؟ با اینکه هیچکاری هم نکردی ها ، ولی میترسی .... هیچی نمی نویسی ... حالا خوبه تو کامپیوتر ، دستخط  قابل تشخیص نیست !! ولی باز هم میترسی ... از اینتر نت هم وحشت داری ... میگی بذار بریم بخونیم ببینیم دیگران چی نوشتن !! من آنم که رستم بود پهلوان ! 
 وقتی میبینی نماینده دانشجویان در یک کنفرانس خبری به خاتمی و هاشمی شاهرودی پیشنهاد  استعفا داده  ! حال میکنی ... میگی دمش گرم . عجب مایه ای ! داشته ... وقتی از طرف دانشجویان دانشگاه سهند تبریز پیامی سراسر شجاعت میخونی ، میگی حتما تو تبریز بگیر بگیر نیست که اینا تونستن اینجوری بنویسن !! ولی بخدا قسم ، همیشه بهای آزادی از همه طلبیده نمیشه ... قابلیت میخواد مثل همه کارهای دیگه ... همیشه باید یک سری آدمهای ناب ، فدا بشن تا جا برای آدمهای  ناباب باز بشه !
       سر فدای قدم نادره مردانی باد         که کم و بیش نگردند به هر بیش و کمی

جایگاه معشوق در شعر فارسی

شعر فارسی را به سبکهای : ۱ ) خراسانی  ۲ ) عراقی ۳ ) وقوع   ۴ )  هندی  ۵ ) بازگشت و ... میشناسند . در هر دوره جایگاه معشوق با دوره های دیگر تفاوتهای چشمگیری دارد . در سبک خراسانی ، معشوق خریدنی است ! شاعر به گونه ای معشوق را جلوه میدهد که بسیار طبیعی به نظر میرسد . بدون  تردید ، معشوق مذکر در این دوره وجود دارد ! که بعدها یکی از دلایل  ناز کردن معشوق در شعر فارسی و سبب تاثیر آن در روحیه ایرانی میگردد .  
       آشتی کردم با یار پس از قهر دراز          هم بدین شرط که با من نکند دیگر ناز
در سبک عراقی عرفان با شعر فارسی میآمیزد . شاعران عارف و عارفان شعرگو محصول این دوره هستند .. سعدی به معشوق جایگاهی استثنائی میبخشد و عاشق را در همه حال ثناگوی معشوق میداند . به بیتی از یک غزل سعدی بنگرید ...
تو خواهی آستین افشان و خواهی روی در هم کش
                                                                  مگس جائی نخواهد رفتن از دکان حلوائی
در این دوره هم معشوق مونث و هم معشوق مذکر دیده میشود ولی مونث بیشتر است .
     اگر دشنام فرمائی و گر نفرین ، ثناگویم         جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را 
در قرن نهم و دهم حکومت ایران در دست شیعیان  متعصب صفویه و حکومت عثمانی سنی متعصب است . دربار هندوستان شاعران را استقبال میکند . آمیزش فرهنگ هندی و ایرانی دگر باره سبب تغییر جایگاه معشوق میگردد . شاعران سبک هندی به مضامین پیچیده و زیبا روی می اورند ولی برای معشوق سر و دست نمی شکنند !
       سر زلف تو نباشد ، سر زلف دگری           از برای دل ما قحط و پریشانی نیست !
وحشی بافقی نیز در غزلی مشهور به این نکته صحه میگذارد ...
        ما چون ز دری پای کشیدیم ، کشیدیم        امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
        دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند       از گوشه بامی که پریدیم ، پریدیم
         رم دادن صید خــود از آغــاز غلط بــود          حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم
خوانندگان عزیزی که این گزارش گونه را میحوانید لحظه ای خود را با این اشعار و حال و هوای شاعران آنها مقایسه کنید ... چه نتیجه ای بدست می آید ؟ فرهنگ ایرانی با کدامیک از این مضامین آشناتر است ؟

                                                                                       خوب و خوش باشید ......

ده شب

مشغول خواندن کتابی هستم به اسم : ده شب -- ( شبهای شاعران و نویسندگان در انجمن فرهنگی ایران و آلمان ) از انتشارات کانون نویسندگان ایران به کوشش ناصر موذن ...
در هر یک از این ده شب بیش از ۱۰۰۰۰ نفر از جوانان تحصیلکرده و برومند گرد میآمده اند و به شاعران و نویسندگان مورد قبول خود گوش فرا میداده اند ...این کتاب را موسسه انتشارات
امیرکبیر در سال ۱۳۵۷ منتشر نموده است ... 
چند نفر از افرادی که در این نشست ها حضور داشته اند : مهدی اخوان ثالث ( م - امید ) ، سیمین دانشور ، دکتر هاینس ه بکر ، هوشنگ گلشیری ، سیاوش کسرائی ، فریدون مشیری ، غلامحسین صاعدی ، هوشنگ ابتهاج ، علیرضا نوری زاده ، بهرام بیضائی ، محمد حقوقی ، نصرت رحمانی ، م آ به آذین ، مفتون امینی ،‌حسین منزوی و افراد دیگری که همگی نامی و مشهور بوده اند .
در این نشست ها ابتدا کسانی از بین نویسندگان و شاعران ( احتمالا همگی از اعضای کانون نویسندگان ایران ) ، به بیان دیدگاهها و نظرات خود میپرداخته و در ادامه اشعار و نوشته های جدیدشان را در آنجا ( که تماشاگرانی از مردم عادی ، دانشجویان و تحصیلکردکان نیز بوده اند ) میخواندند ... به سرفصل چند سخنرانی نگاه کنید :: آزادی  قلم ، بیان  ، اندیشه و ...انتقاد شدید از سانسور و ممیزی  که از آن بعنوان وسیله ای مخرب در جهت بی محتوا ساختن آثار ارزشمند هنری استفاده میشده ...وظیفه هنرمند امروز در برابر مردم و مسائل هنر معاصر...از سر گیری فعالیت کانون نویسندگان ایران ...در موقعیت تئاتر و سینما ...احترام به قانون و بخصوص قانون اساسی بعنوان میثاق ملی ...شناخت الگوی توسعه اجتماعی و انتخاب دقیق و متناسب آن با جامعه ایران و عملکرد صحیح مسئولان کشور ...آزادی بر مبنای قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر ...
دقت کنید که این کتاب را انتشارات میرکبیر در سال ۱۳۵۷ منتشر نموده است ...   

الان ۲۵ سال از آن تاریخ میگذرد و هنو ز ....................... بدون شرح !!!!!!!!!!