یک‌سر مهربونی...

 گفتم: چه‌خبر از عشق و عاشقی؟

گفت: نپُــرس!..

گفتم: چرا؟ چیــزی‌شده؟..

گفت: دوست داری بشنوی؟ طاقت‌شو داری؟

گفتم: آره.. سعی می‌کنم خودمو کنترل کنم!.

گفت: ولی باورکن من دیگه طاقت ندارم. دارم تَلَـف‌ می‌شم... دیگه روز‌های آخرَمه..

گفتم: بگو ببینم باز چه‌بلائی سر خودت آوردی؟

گفت: بلا؟! دیگه از بلا گذشته کارِ من!.. بگو کربــلا.. 

وقتی می‌خواست گوشی موبایلشو به من بده، اون‌قدر می‌لرزید که نزدیک بود گوشی از دستش بیفته.. از من خواست آخرین پیامهای Sms ، که همین تازگی‌ها با معشوقه‌ی دیرینه‌ش ردّ و بدل کرده بود بخونم..

با التماس و فروتنی خاصّی گفت: تورو خدا فقط تو دلِت بخوون.. چون نمی‌خوام خاطراتم دوباره زنده بشه.. 

من بی‌سر و صدا خوندم و یواشکی کش‌رفتم آوردم تو وبلاگم نوشتم.. حالا شما هرجور دوست دارید بخونید... ببینید چی کشیده ه ه عاشق بینوااااا....!

----------------------

: سلام عزیزم...

: سلام...

: عزیزم ببخشید اگه ناراحت‌ات کـــردم... دست خودم نیست، بی‌خودی با هر بهونه‌ای اَشکــام سرازیر می‌شه.. به‌هرحال ببخشید..

: چیز مهمی نیست.. بگذریم..

: می‌دونی، بذار به‌حساب اینکه خیلی دوستت دارم...

: شما لطف داری..!

: یعنی راستش، باور کُــن دیوونه‌وار عاشقتـــــم... عاشق...

اوکـی.. می‌دونم.. ممنون...!

: چه‌جوری بگم؟. می‌پرستمت عزیزم...

: اوه..! بی‌خیال..

: کاش می‌شد قلبمو در‌می‌آوردم تا ببینی که چه‌جوری از عشق تو می‌تپه...

: نه نمی‌خواد...! قبولــه...! اوکی.

: نمی‌دونم چی‌ باید بگم؟. امـا ببین عزیزم، اگه تو بخوای حاضرم دنیا رو به‌پات بریزم،.. به‌خاطر تو هرچی کـــوه سر راه‌مون باشه می‌شکافم.. اگه تو بخوای...

: والله منم نمی‌دونم چی‌بگم؟..! مرسی.. محبت داری..!

: ببین، از همه‌ی دنیا بیشتر دوستت دارم... تمام ذرات وجودم تو رو فریاد می‌زنــه.. اگــه تو نباشی می‌میــرم.. باور کن می‌میرم..

: ممنونم ازت.. آخی‌ ی ‌ی...!

: بذار راحت‌ات کنم، اصلاْ من کُشته‌مرده‌تم.. پیش‌مرگِ‌تم... فدات می‌شَم.. فدا..اا.ی اووون خنده‌هات..... وقتی می‌خندی همه‌ی دنیا باهم می‌خندن...

: هه‌ هه‌ هه‌..! مرسی.. نظر لطف‌ته..!

: دیووو‌نه‌تم... دیوونه... دیــوونه‌ی چشمـــات، دیوو‌نه‌ی نگــا‌ِت... عاشقتـم... وای خدا، چه‌جوری بگم؟ خدایا، تو که بهتر می‌دونی چقدر دوستش دارم... 

: باشه، باشه،... ببین اگه کاری نداری من باید جائی برَم الآن... ممنونم.. زیاد فکرشو  نکن... باشه؟..!

: فقط برای حُسن ختام بذار یه‌شعر برات بنویسم که زبون حال منه... این دوبیتی رو از من یادگاری داشته باش عزیزم: ( به تیغ‌ام گر زَنی، دستت نگیرم ) ---- ( وگر تیرَم زَنی، منـّت پذیرم ) ---- ( کمانِ ابرویت را گو بزن تیر ) ---- ( که پیـش دست و بازویت بمیرم )...

: وای ی ی... شعر، موزیک،.. خوب شد گفتی شعر،، یــادم رفته بود که امشب مهمونی باید برَم...! قراره گروه ارکستر بیاد با خواننده پاپ..! تا صبح بزن و برقصه..! آخ جووون... وای خــدا کنه دیر نکرده باشم فقط..!

: آه‌ه‌ ... عزیز دلـــم... ببین. . . آ آه‌ آه ه ه آه ه ~، آخ قلبــم، آ خ خ آ خ آخ خ خـدایا قلبم ... وای خـــداااااا...

: ببین کاری نداری؟ من باید برم، دیرم شده... با ی با ی ی ی...!!

: مو و و ا ظ ظ ب ب مو ا ا ظب خ خو خو خودت باش عزیزم ... آ آ خ خ خ ...  مُـــردم ... کُشتی منو ... عز ز ز یز ز ز م م م آه ه ه قلب ب ب م... دوستتتتتتتت داررررررم م م م .... 

Massage Sending Failed.. Do Not Send Last Massage!.. Sorry…So Sorryy!!! Last

 

نظرات 1 + ارسال نظر
گربه چکمه پوش 27 دی 1385 ساعت 11:16 ق.ظ http://www.pervilla.com

چه خوش بی مهربونی از دو سر بی که یک سر مهربونی دردسر بی اگر مجنون دل شوریده ای داشت دل لیلی ازو شوریده تر بی

به به.. چشم ما به جمال گربه‌ی چکمه پوش روشن شد!!.. البته می‌دونم عذرت کاملاْ موجه و قانونی است..! انشاالله که به فرخندگی و سلامت آینده‌ی پیش رو برات زیباتر از گذشته‌ی پشت سر باشه..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد