زُلفِ آشفتهی تو، باعثِ جمعیّت ماست
چون چنین است، پس آشفتهتَرَش باید کرد!
...
هَر خَم از زُلفِ پریشانِ تو زندانِ دلی است
تا نگویند اسیرانِ کمندِ تو کماند
یک عُمر میتوان سخن از زُلفِ یار گُفت...
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال/ مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش.حافظاینو از حافظ تفال زدم فقط برای آنکه اینجا بنویسم و او جوابم را داداز سیه چشمان و کمان ابرو چی؟از اونا هم میشه ساعتها نوشت؟
سلام چطوری؟ گاه گداری یه سری به ما می زدی تو خونه قبلی ( سراج) دیگه احوالی هم نمی پرسی
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال/ مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش.حافظ
اینو از حافظ تفال زدم فقط برای آنکه اینجا بنویسم و او جوابم را داد
از سیه چشمان و کمان ابرو چی؟از اونا هم میشه ساعتها نوشت؟
سلام
چطوری؟ گاه گداری یه سری به ما می زدی تو خونه قبلی ( سراج)
دیگه احوالی هم نمی پرسی