تیغ

نزدیک بود بخاطر خندیدن بی‌جا، شاهرگ گردنم با تیغ سلمونی بریده بشه!.. تلویزیون آرایشگاه روشن بود و من چون زیر تیغ سلمونی بودم، تصویر رو نمی‌دیدم و فقط صدای گوینده‌ی اخبار رو می‌شنیدم و همین شنیدن خبر بود که...!!
خبر شوک‌آور و خنده دار این بود: آقای حداد عادل، در پاسخ به یکی از نمایندگان که به عملکرد ضعیف هیئت‌های تحقیق و تفحص مجلس شدیداً انتقاد کرده بود گفت: من قبول ندارم که هیئت‌های تحقیق و تفحص مجلس ضعیف عمل کرده اند و با شما در این مورد موافق نیستم!. اما برای اینکه خیال شما و مردم در این مورد راحت باشد عرض می‌کنم که ما به تازگی هیئت‌های تحقیق و تفحص جدیدی ایجاد کرده‌ایم که از هیئت‌های تحقیق و تفحص قبلی، تحقیق و تفحص می‌کنند و گزارش آن را برای ما ارسال می‌نمایند!!...

             هر دم از این باغ بری می‌رسد        نغزتر از نغزتری می‌رسد

 -----------------------
برترین رجزخوانی‌های شاهنامه‌ی فردوسی، عنوانی‌‌است که برای تحقیق در متون نظم انتخاب کردم و حسابی خودم رو به زحمت انداختم!. چون برای انجام این کار، بایستی 60000  (شصت‌هزار) بیت شاهنامه رو بطور کامل بخونم و از میان رجزخوانی‌های بسیاری که در این بیتها وجود داره، بهترین‌ها رو انتخاب کنم و دلایل خودم رو برای این انتخاب شرح بدم. بگو آخه بچه مگه بیکاری؟!! یه تحقیق از اینترنتی، جائی کپی می‌کردی و خلاص!.. فکر انتخاب این موضوع، با خواندن این رجزخوانی ‌به‌ذهنم رسید...

                                      ---------------------------------

در داستان رستم و اسفندیار، وقتی که اسفندیار به رستم می‌گوید که آمده است تا او را دست‌بسته به خدمت پادشاه ( گشتاسب) ببرد و هیچ‌چیزی نمی‌تواند او را از  انجام این کار بازدارد، فردوسی این بیت را بر زبان رستم می‌نشاند:

           که گفتت برو دست رستم ببند؟              نبندد مرا دست، چرخ بلند

رستم نماد آزادگی روح ایرانی است و در قاموس خود، اسارت را ننگ، ‌و ننگ را برابر با مرگ می‌داند و با این پاسخ به اسفندیار می‌فهماند که خیال باطل در سر می‌پروراند زیرا چرخ فلک با تمام بزرگی و عظمتش، نمی‌تواند دست رستم را ببندد و او را اسیر خویش گرداند.

نظرات 5 + ارسال نظر
کمال 25 مهر 1384 ساعت 10:03 ق.ظ

سلام... چند بار خواستم شاهنامه رو بخونم اما فقط تا داستان سیاوش تونستم پیش برم!... اگر خواسته باشی حاضرم در این تحقیق بهت کمک کنم... موفق باشی

نغمه 25 مهر 1384 ساعت 11:09 ق.ظ

رجز خوانی برای یه مرد لازمه تا همه ماست هاشونو کیسه کنند ولی ما بیدی نیستیم که از این بادها بلرزیم خب رستم هم یه مرد بوده ولی تا به تهمینه رسید رجز نخوند طفلکی سهراب که نتونست روز های خوب بالیدن به بابا را تجربه کنه اون نوش دارو خیلی منو میسوزونه

گربه چکمه پوش 25 مهر 1384 ساعت 06:06 ب.ظ http://www.pervilla.com

خوب شد اسمت سعدی نشد!!!
خیابون ولیعصر رو نمیخوای از زبون حیوونا بشنوی؟
نمیدونم چرا بین اینهمه فکر کردم تو یکی ممک خوشت بیاد.
این کامنت سند تو ال نیست ها

دختر جنوب 26 مهر 1384 ساعت 12:00 ب.ظ http://brightfire.blogsky.com

بگذار به شمایل "تو" بنگرم: پاک،زیبا،بی همتا.
خدایا!دستم را به دامان نیلوفرینت رسان تا از همه اندوه ها رها شوم.

گربه چکمه پوش 26 مهر 1384 ساعت 12:01 ب.ظ http://www.pervilla.com

من عاشق سر به سر گذاشتن و سر به سر گذاشته شدنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد