یکی داشت میگفت: امام یونس رو، سرِکوه شُغالا خوردَن!!
بهش گفتن: اولاً اون امام نبود و پیغمبر بود!.
دوماْ یونس نبود و یوسف بود!.
سوماً سرکوه نبود و تهِچاه بود!.
چهارماً شُغال نبود و گُرگ بود!...
پنجماْ این دروغی بود که برادران یوسف به یعقوب گفتند!!... گُرگ کجا بود؟؟؟
....................
امروز که داشتم وبگردی میکردم، دیدم خیلی از وبلاگها، خبر اعدام دوتا نوجوان همجنسباز رو در مشهد با آبو تاب زیاد نوشتن و دلیل اعدامشون رو لواط با یکدیگر اعلامکردن و خیلیهای دیگه هم به این مطالب لینک دادند و کامنتهای بسیاری هم از طرف خوانندهها براشون اومده. یکی تو وبلاگش پیشنهاد کرده بود که کاش اینهارو پیش یک مشاور میبُردند و دیگری گفته بود اگر دوستدختر داشتن آزاد بود اینجوری نمیشد! و الی آخر....
تو این چند روز که روزنامه خوندم و در این مورد خاص که از روز اول انتشار خبر کنجکاو بودم، به این نتیجه رسیدم که حرفهای مسئولان قُوّهی قضائیه با آنچه که بر روی تلِکس خبرگزاریها قرارگرفته و این روزها تو وبلاگهای فارسی هم زیاد به اون پرداخته میشه، تفاوتهای آشکاری داره که بعضی از این تفاوتها از این قراره:
اولاْ این دوتا همجنسباز نبودن، بلکه به زور به یک نوجوان سیزدهساله تجاوز کردن و پدر کودک سیزدهساله، تا آخرین لحظه، برای متجاوزین به فرزندش تقاضای اشَّدِ مجازات رو داشته.
دوماْ هیچکدام از این دو اعدامی، زیر ۱۸ سال و نوجوان نبودن، چون یکی ۱۸ سال داشته و دیگری ۲۰ سال...
سوماْ متهمان دارای وکیل مدافع بودند که در تمام مراحل دادگاه حضور داشته.
چهارماْ هردو متهم، سابقهی شرارتهای قبلی هم زیاد داشتن مانند: قمهکشی، دُزدی، زورگیری، مشروبخوری( این یکی وجداناْ جُرم نیست!!) و ...
.......................
هیچ قضاوتی نمیکنم چون واقعاْ بینِ خبرِ روز اوّل با آنچه که بعدها مسئولان قوّهی قضائیه گفتند تفاوت از زمین تا آسمان است!.........