من رای می‌دهم،... تو خودت می‌دونی!

دوم خرداد ۷۶ تو بیمارستان بستری بودم و برای اولین دوره نتونستم به خاتمی رای بدَم. بجاش تو سالگرد دوم خرداد، رفتم دانشگاه تهران و برای حرف‌های خاتمی کلی سوت و کف زدم و کافَر شدم.!  ۱۸ تیر ۷۸ هم نبودم، اما ۱۸ تیر ۷۹ تو میدون انقلاب کتک مختصری خوردم. سال ۸۰ که خاتمی قرار بود برای بار دوم کاندیدا بشه قول داد که تو ورزشگاه شیرودی ناگفتنی‌ها رو بگه و من هم مثل خیلی‌های دیگه باور کردم و رفتم ورزشگاه. اما دریغ از گفتن حتی یک ناگفتنی!. البته به نظر من هیچ ناگفتنی وجود نداره و مردم بخوبی همه چیز رو می‌دونن و تحلیل‌گر بسیارخوبی هستند. این شُد که برای بار دوم هم به خاتمی رای ندادم. امسال هم از خیلی وقت پیش تصمیم گرفته بودم که کاری به انتخابات و  اینجور قرطی‌بازی‌ها نداشته باشم! اما نمیدونم چی‌شد که ظرف یکی دو روز تصمیم‌ام بکلی تغییر کرد و الان گذشته از اینکه میخوام رای بدم، با خودم قرار گذاشتم که تو این چند روز باقیمانده سعی کنم فعالیت بیشتری انجام بدَم تا نظر دیگران رو هم که تصمیم به تحریم انتخابات گرفتند عوض کنم! البته بخدا وابسته به هیچ جائی نیستم و فقط مثل همیشه برای دل خودم و اینبار برای عقیده‌ی خودم دارم کار می‌کنم. اینکه در روز جمعه کدوم اسم رو توی برگه‌ی انتخاب خواهم نوشت جریانش از این قراره!
کروبی: از این آقا هیچ خوشم نمیآد و فکر می‌کنم یکی از نقاط تاریک مجلس ششم وجود ایشون بود چون هیچ‌حرفی رو از روی اعتقاد نمی‌زنه و خیلی زود تغییرعقیده می‌ده. یکی باید به ایشون بگه، حُکم حکومتی با هیچ نوع دموکراسی سازگار نیست. با اینکه ۵۰۰۰۰ تومان ماهیانه میتونه خرج الواتی‌های شبونه رو حسابی جور کنه! اما حاضرم بکلی الواتی رو کنار بذارم و به ایشون رای ندَم!.
لاریجانی: طلبه‌ی تحت ویندوز، که فقط عبا و عمامه کم داره!  ۱۰ سال ریاست صدا و سیما رو داشت و بخوبی نشون داد که در مخالفت با خواست مردم چقدر بی‌پرواست. فکر می‌کنم رتبه‌ی آخر رو توی اعلام نتایج بدست بیاره.  به تُرکه گفتن: به کی رای می‌دی؟ گفت: به یه جانی! بیلمیرم حالا یا لاریجانی، یا رفسنجانی!!
رضائی: همیشه با خودم فکر می‌کنم که پدر یک جوون ۱۸ ساله بودن با داشتن همه گونه امکانات نباید زیاد سخت باشه. ایشون حتی پدر خوبی هم نبود حالا چه گونه می‌خواد برای ۷۰ میلیون جمعیت تصمیم بگیره؟!!
 احمدی‌نژاد: در مورد این یکی هیچ نظری ندارم! یعنی دارم‌ها، ولی بدجوری از قیافه‌اش می‌ترسم!..
مهرعلیزاده: قیافه‌ی ایشون هم داد می‌زنه که تُرکه و من با اینکه خودم تُرکم و همه جا با شجاعت گفتم تُرکها رو خیلی دوست دارم اما به همین یک دلیل نمی‌تونم به ایشون رای بدَم.!
قالیباف: خودش بهتر از هر کسی می‌دونه که ما توی این مملکت هم دکتر بهتر از ایشون زیاد داریم و هم خلبان! رئیس پلیسی که تو دوران خدمتش اون همه قتلهای سریالی اتفاق افتاد با کدام پیشینه‌ی درخشان هوس ریاست جمهوری به سرش زده! من که نمی‌دونم.
رفسنجانی: با چشمانی که سالهاست عادت به یک‌جور دیدن داره، سخت می‌شه نگاه نو داشت! سکوت مطلق در برابر مسائل مختلف و محافظه‌کاری بیش از اندازه خوب نیست! کسانی به رفسنجانی رای می‌دن که توی این کاندیداها فقط اسم ایشون براشون آشناست و اتفاقاْ تعدادشون هم کم نیست. همون آدم‌هائی که رای دادن براشون یک عادت شده و سالهاست که برطبق عادت رای می‌دن.
معین: فکر کنم مشخص شد که من قصد دارم به دکتر معین رای بدَم. دلایل من برای این انتخاب زیاد نیست اما یه جوری بهرحال جورش کردم دیگه!.

۱) از قدیم‌الایام با آدمهای فرهنگی و دانشگاهی آب‌ام توی یه جوب می‌رفته و از استادمعین و فرهنگ لغاتش هم خاطرات بسیار خوبی دارم!.
۲) ایشون تو زمینه‌ی بیماریهای ریوی تخصص دارن و من هم مثل خیلی‌های دیگه از بچگی گرفتار بیماری ریه هستم!. لااقل شاید بتونه یه فکری برای هوای آلوده‌ی تهران بکنه!.
۳) شک ندارم که مجلس ششم از بهترین و مقتدرترین مجالس تاریخ ایران بوده. اگر هیچ‌کاری برای مردم نکردند، لااقل هیچ‌کاری هم برخلاف رای مردم نکردند و این همیشه باعث شده که بخاطر شرکت در انتخابات مجلس ششم احساس غرور کنم. یادم میآد زمانی که نمایندگان مجلس ششم تحصن کرده بودند همین آقای معین رفت و با اونها اعلام همبستگی کرد.
۴) طرفداران بهتری نسبت به سایر کاندیداها داره و من از تعدادی از این طرفداران مثل آرمین و آقاجری و ... خوشم میآد. یادم می‌اد وقتی که داشتم متن استعفای آرمین رو از رادیو گوش می‌کردم حال و هوای خاصی بهم دست داده بود.
۵) به این نتیجه رسیدم که باید رای داد و تو این هشت کاندیدا، بهتر از معین سراغ ندارم. این هم می‌تونه دلیل خوبی باشه!.
۶) فکر می‌کنم در این زمان مظلومیت عجیبی گریبانگیر جبهه‌ی اصلاحات شده و تنها نماینده‌ی اونها در این دوره، خیلی تنهاست.
۷) اگر رای دادن فقط همین هنر و خاصیت رو داشته باشه که تانکهای آمریکا و انگلیس رو یه کمی عقب‌تر ببره، فایده‌ی کمی نیست. یاد یک بیت از حافظ افتادم.

ناصحَم گفت: بجُز غَم چه هُنر دارد عشق؟       گفتم ای خواجه‌ی عاقل! هنری بهتر از این!

* با اینکه می‌دونم بلاگ‌اسکای توسط خیلی از آی‌اس‌پی‌ها شدیداْ فیلتر شده، چاره‌ی دیگری
ندارم بجز اینکه همینجا بنویسم.! اگه کسی لطف کرد و به این مطلب لینک داد ممنون میشم!
نظرات 2 + ارسال نظر
زهرا 22 خرداد 1384 ساعت 06:50 ب.ظ http://setarehshab.blogsky.com

سلام.نظراتون جالب بود. راستش نمی شه به هیچ کدوم اعتماد کرد همه قول میدن ولی مهم عمل کردن.

بهشت 24 خرداد 1384 ساعت 12:20 ب.ظ http://nochagh.blogsky.com

منم مث شما رای میدم ولی نه به کروبی و نه قالیباف بلکه به........ببخشید سکرت است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد