یک کمی شیطونی خوبه!!!

میگن پسربَچّه هرچی شیطونتر باشه بهتره، برای دختربَچّه‌ها هم یک کمی شیطونی خوبه!. اصلاْبچه اگه شیطونی نکنه که پخمه ازآب درمیآد و بزرگ که شد، میزنن تو سرش!!. حالا یکی دو نمونه از شیطونی‌های بچه‌های فامیل و دوستان رو ببینید تا ببینیم نظر شما چیه؟!...
---------------
احسان‌جان شلوغ نکنی‌ها، مامان قربونت بره آفرین پسرگُل‌ام. خاله‌جون داره افطاری درست میکنه، زیاد این دور و برا آفتابی نشو یک گوشه‌ای واسه خودت بازی کُن...
و بدین‌سان آقا احسان مشغول بازی شد!!.. بَچّه‌ی هفت‌ساله‌ای که انصافاْ زورش هم خیلی زیاده...
- آهان این یکی باز شد، آه آخ آخ آخ، دندونم درد گرفت، فقط یک گره‌ی دیگه مونده!... آهان ...آخ جوووون داره باز میشه!ههه هه هه..جانَمی‌جان...
بله، آقا احسان مشغول باز کردن طنابی بود که ‌شوهرخاله‌ی بیچاره، به هزار زور و زحمت بسته بود تا هم نرده‌ی آهنی بالکن که از خیلی وقت پیش شکسته بود نیفته و هم لباسهای شسته شده روی اون خُشک بشه... شیطون کوچولو هم طناب رو با چنگ و دندون و با مهارت تمام باز کرده بود و لباسهای تر و تمیز و نرده‌ی آهنی به وسط کوچه پرت شده بودند...
---------------
این آقا احسان چند روزپیش هم که رفته بوده خونه‌ی یکی از فامیل، هوس میکنه و فلکه‌ی آب شهری رو از کنتور میبنده!!! خونواده‌ی میزبانِ بیچاره هم که تا ۲ روز به قطعی آب گرفتار شده بودند، بجای وضو، تَیـمُّم میکردند و تا میتونستند به شِمرابن‌ذِالجوشن و یاران خونخوارش در سازمان‌ِ آب بد و بیراه گفته بودند!!
---------------
ماجرای بعدی از یک دختر بچه‌ی ناز و ملوسه که به طرف آشپزخونه میره تا عروسکش رو به رَوش خودش تَـنبیه کُنه!!
--آهان حالا برو توی فِـر تا خوب سُرخ بشی و بسوزی تا دیگه تو باشی واسه‌ی من زَبُون درازی نکُنی.. آهان.. خوب شد... صبر کن ببینم حالا باید چیکار کنم؟... آهان... باید از اینجا بــِــرَم بالا...آهان... آخ آخ آخ... وای مامان جون کُمک.. مامانی ....
حالا چه جوری و با چه زوری این اُجاق‌گازِ فِردار رو برگردونده بوده خدا میدونه، فقط مامانش برای دوستِ‌ من تعریف کرده بود که وقتی به آشپزخونه رسیده، دو تا دستای این دختر کوچولو از زیر اُجاق‌گاز بیرون بوده و داشته زور میزده یه‌جوری خودشو دربیاره! فقط خدا رحم کرده بود که غذائی روی گاز نبوده...
    

نظرات 6 + ارسال نظر
روح لیمویی 23 آبان 1383 ساعت 04:03 ب.ظ http://pacific.blogsky.com

خب خوبه دیگه حالا مامانای این دوتا ک.چولو میتونن مطمن باشن که بچه هاشون پخمه از اب درنمیان!!!!

رضا 25 آبان 1383 ساعت 02:08 ب.ظ http://reza-n.blogspot.com

توی این فامیل پس فقط تو شیطونی نکردی!!!

آقا رضا چه عجب افتخار دادی!... دلمون تنگ شده بود برات...
من تو سن و سال بالا شیطونی‌ کردن رو یاد گرفتم!!!

بهشت 25 آبان 1383 ساعت 04:36 ب.ظ http://nochagh.blogsky.com

اصولا شیطنت بچه ها واسه خودشون خوبه بازی تجربه دار شون میکنه.فقط ما بیچاره میشیم

نیلوفر 26 آبان 1383 ساعت 02:54 ب.ظ http://40tikke.persianblog.com

قربان تو ! من ترجیح میدم بیچه م ژخمه باشه تا از این ژانگئلر بازیا از خودش دربیاره ما رو نصفه عمر کنه‌!

من هم گفتم کمی شیطونی خوبه!!! ولی این بچه‌ها که به حرف من گوش نکردند!!!

نگار 26 آبان 1383 ساعت 06:31 ب.ظ http://selseleh.blogsky.com

ما که هم خاطره شیطونی داریم هم تجربه پخمگی میگی چه کنیم

مهم اینه که چه زمانی شیطونی کرده باشی؟!!!

مهدی 27 آبان 1383 ساعت 12:37 ق.ظ http://seraj1383.persianblog.com

سلام ... به روز شد ... ماه نو منتشر شد... افتخاری و بریدن از ریشه های خود 2... منتظرم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد