قرار وبلاگی

تو زندگی ۳۵ ساله ، خیر سرم یک بار دل رو به دریا! زدم ، هنر کردم ،  یک پیشنهاد دادم ، خیلی خوش بین بودم ، فکر همه جا و همه چیز رو کرده بودم ، بادی به غبغب انداخته و به تمام دور و بریهام با افتخار گفته بودم ، باورم نمیشد ، مگه میشه ؟ ، بین اینهمه وبلاگ نویس دست کم سه چهار تا هستن که همراهیم کنن ، می خواستم از تنهائی در بیام ، می خواستم یک بار هم که شده توی یه جای گرم و نرم دستمو تو جیبم کنم ! ، می خواستم یک بار هم که شده کاپوچینو بزنم تو رگ ! ، می خواستم وقتی که رسیدیم با صدای بلند داد بزنم : گارسون ... ببین دوستان چی سفارش میدن ! ، خیلی دوست داشتم تو مسیر برگشت بزنم زیر آواز و مثل کسی که شش تا قرص EX رو یکجا انداخته بالا سرمو بچرخونم ، خیلی دوست داشتم وقتی رسیدم خونه همه چی رو واسه مامانم بگم ، خیلی دوست داشتم .... چی ؟ ادامه ندم ؟ اشکتون در میآد !! باشه تا همین جا کافیه .
گفته بودم که روز شنبه ، ساعت و زمان این قرار رو خواهم گفت ، ولی بخدا روم نشد ، چی بنویسم ؟ بنویسم که خودم تنهائی دارم میرم کافه بلاگ ! ، بنویسم ممنون که  اینقدر منو شرمنده کردید! ، بنویسم که در برابر سیل پیشنهادات رسیده غرق شدم ! ، آخه نالوطیها ! من که گفته بودم بلد نیستم ! ، آدرس رو که بلد نبودم هیچی ، کاپوچینو خوردن رو که دیگه هرگز بلد نبودم ! ، )))))) ... حالا که اینجوری شد میخوام به قولم وفا کنم ! ، من که برای شنبه تاریخ نگفته بودم ، همین شنبه آینده ! زمان رفتنم را مینویسم ! مینویسم که میخوام چه جوری ؟ با کی ؟ و با چی ؟ برم ... دیگه خود دانید ! اگه خواستید بیاید ، فقط هول نشید ! ، یکی یکی ، به همه تون میرسه !!!...

نظرات 14 + ارسال نظر
مرتضی 18 آذر 1382 ساعت 10:10 ق.ظ http://mortezaa.blogsky.com

بدم نمی یومد اگه تهران بودم می تونسم بیام

جدی این‌قدر مهم بود؟ ولی کاپوچینو تنهایی خیلی بیش‌تر می‌چسبه، اینو خیلی جدی می‌گم. تازه می تونی آدما رو خوب نگا کنی (به‌جای این‌که آدمای تناه تورو نگا کنن) و یه علمه امکانات دیگه که وقتی تجربه کنی می‌بینی چه کیفی داره!

کیوان 18 آذر 1382 ساعت 10:35 ق.ظ http://shoma.blogsky.com

تو مگه شلوارت جیب هم داره ؟ ولی جدا دستت درد نکنه با این قرار گذاشتنت . حیف که من هم ایران نیستم وگرنه حتما بهت سری میزدم !!!!!! راستی اون قرصها رو باید با کاپوچینو خورد ؟ بابک چطوره ؟

[ بدون نام ] 18 آذر 1382 ساعت 10:56 ق.ظ

کافیه مامانت بدونه کاپو چینو چیه ، چه جوری میخورن ، اونوقت تموم گیسای رزا منتظمی رو میکند .همون خوب شد که چهل میلیون آدم دعوتت رو لبیک گفتن و نیومدن .
راستی حسین ورژن جدید آشپزی مامانو بده زیر چاپ

سرمه 18 آذر 1382 ساعت 11:51 ق.ظ http://avayeatash.blogsky.com

سلام عزیز...اینجا رو دیدی؟ http://1st-gharar.blogsky.com

باران 18 آذر 1382 ساعت 12:19 ب.ظ http://sokootebaran.blogspot.com

سلام .... دوست داشتم می توانستم بیایم .. ولی !!!!

حباب 18 آذر 1382 ساعت 01:57 ب.ظ http://leilymadani.blogsky.com

ای بابا ! یعنی این همه آدم کسی استقبال نکرد؟
امیدوارم اونایی که باید بیان بیان

دریا 18 آذر 1382 ساعت 02:02 ب.ظ

سلام،
نمیخواد شما زیاد ناراحت باشید مهم اینه که شما دل رو به دریا ! زدید اونایی باید افسوس بخورند که نتونستند خودشونو به دریا بسپارند و تجربه دریایی شدن رو بدست بیارند. بیشتر ما آدما عادت کردیم بیشتر حرف بزنیم و به عمل که رسید در حاشیه بمونیم. پس شما به کارتون ادامه بدید . اگر هیچ کس هم نیومد سربلند باشید که از اون آدمهایی نبودید که حالا که نوبت همراه شدن و با هم بودن رسیده جا خالی کنید و نظاره گر باشید.

سحر 18 آذر 1382 ساعت 05:36 ب.ظ http://habutpersianblog.com

سلام حسین . وقتی تو پشت واژه یی واژه ترک نمی خوره / به سیب سرخ حنجره یه ذره لک نمی خوره / با تو زلاله جمله هام خیال واژه راحته / گلوی تشنه صدا عاشق این صراحته / مثل یه روح ناشناس همیشه نزدیک منی / یعنی همین دور و ورا یعنی تنی تر از تی / . . . . مرسی

[ بدون نام ] 18 آذر 1382 ساعت 11:05 ب.ظ http://ice-hell.blogsky.com

چرا دوتا لینک هات جدا ان؟

[ بدون نام ] 20 آذر 1382 ساعت 01:33 ب.ظ

آقا پسر نیستی ؟ کجایی ؟ نکنه دلتو زدی به دریا ؟
مردی ؟ لال شدی ؟

سرخ 22 آذر 1382 ساعت 10:33 ق.ظ http://sorkh.blogsky.com

سلام. خوبی؟؟؟ همه مهمون تو؟؟؟؟ قبوله من از شیراز میام. ضمنا بعد از سه سال و نه ماه اعتراف کردم. بیا اعترافاتم رو بخون و نظر بده. یا علی مدد

پرهون 23 آذر 1382 ساعت 12:15 ق.ظ http://parhoon.blogsky.com

ما که نبودیم..........

[ بدون نام ] 23 آذر 1382 ساعت 01:45 ق.ظ

سلام اگه قرص هست منم هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد